آئین یک مرد

ساخت وبلاگ
چه کسی فکرشو میکرد روزی برسه که تمام داشته های آدما بشه حسرت.حسرت نداشتن خونهحسرت نداشتن ماشینحسرت برنده نشدن توی قرعه کشی حسرت نداشتن همسرحسرت نداشتن فرزندحسرت عدم تحقق آرزوهاحسرت ......آره و بزرگتری حسرتگذشته...---------------------------------------------------------------------------------------فکرمیکنم اگه قرار بود توی این دوران پر تنش دوباره وبلاگ نویسی کنم ، نه رفیقی بی ریا و نه احوالی ناب داشتم.یاد همتون بخیر رفقا. شما ناب ترین و صادق ترین انسان ها بودید برای من. هرجا هستید امیدوارم بی حسرت و پر از عشق در جریان باشیداین وبلاگ 12 ساله هستش اما خیلی زود پیر شد.دم همتون گرم آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت: 16:30

واقعا اینجا کجاست که دوباره بعد این همه مدت دیدمشو دوباره تمام خاطراتم زنده شد.چقدر همه چیز ساده و باورکردنی بوده.چقدر عشق توی کلمه کلمه و نظر به نظر بوده.چقدر سادگی و رفاقت.بابا خیلی اینجا باحال بوده آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 4:24

آدمیزاد همیشه درحال تغییره وهمینطور شرایط اطرافش.همین تغییرات باعث شده که الان از شماها خبری نباشه و وبلاگاتون سوت و کور باشه.خب بگذریم.دلیل اینکه دارم این پست رو میذارم یه تغییر کوچیک هستش.بعدازمدتها تصمیم گرفتم بزنم توی کار آزاد.بعدازکلی بررسی به تاسیس یه کافه رستوران رسیدم.درنهایت بعدازکلی بررسی وگشتو گذار رسیدیم به یه کافه رستوران توی سهروردی.باتلاش تونستیم بخشییشو دست بگیریم.اینم شروع یه فکرمشغولی هست که امیدوارم نتیجه بخش باشه بااونکه باتخصص خودم زمین تاآسمون توفیق داره.خب دیگه خیلی حرف زدم.همتون عشقید. آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1396 ساعت: 3:36

زمین و زمان گله دارند از حال و روزم محو خنده های تلخم میشوند، آنانکه دمی بر نفسم گذر میکنند کاش میشد قاتل این روزها باشم کاش میشد به دار آویخت این بی انصافی زمان را کاش میشد سینه سپر کرد در مقابل بیخیالی اش و آنوقت فاتحه ای در وصفش می سراییدم و تمام این روزها را در کنارش خاک میکردم شاید هم خود را ...!!! .................................................................................... پی نوشت1: چرا زمان هم چشم برهم زدن مصداق گرفت؟؟؟؟؟؟؟ پی نوشت2: همتون هنوز برام زنده اید، پس خودتونو به مردن نزنید. من صدای قلبتونو میشنوم.     آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : قاتل امام زمان,قاتل امام زمان دجال,قاتل جانت زمانه,قاتل زمان,قاتل امام زمان در اصفهان,قاتل اما زمان,قاتل امام زمان زن,قاتل امام زمان بدنیا امده,قاتل امام زمان کیه,قاتل امام زمان کجاست, نویسنده : 2enrique005 بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

تمام خواسته هایم را به صف کرده ام کاش زودتر از اینها بهشون بها داده بودم حال من ماندمو خروار خروار خواست و آرزو چقدر بد است اینکه آدمی به خود بدهکار باشد اماجای جبران ابدیست، به اندازه تمام جای جبرانهایی که به من ندادند... خداکند این خودمحوری رمانتیک ،نتیجه ای محکم و دندان شکن دهد اینجا شروع راه شناخت خودم!!! پی نوشت1: مقصد بعدی شاید کویر... پی نوشت2: هنوز سنگرو حفظ کردم. مگه الکیه. اینجا آئین یک مرد تحلیل میشه...     آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : بدهکار به انگلیسی,بدهکار,بدهکاری,بدهکاران بانکی,بدهکار و بستانکار,بدهکاران بزرگ بانکی,بدهکاران کلان بانکی,بدهکارترین کشورهای جهان,بدهکاران بزرگ بانکی کشور,بدهکارتم شایع, نویسنده : 2enrique005 بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

نگرانم، خیلی نگرانم، چشمام داره دورم میزنه. چون من بهشون گفته بودم حقه زاری ندارید الان حال بدی دارم، مثل قدیما. مثل همون روزایی که شمابیمعرفتا بودید و دیدید. ولی مشکل اینجاست که الان دیگه هیچکدومتون نیستید. منم تنهام. تنهای تنها.میفهمید؟ یکی هم که مونده بود اونم رفت. یعنی من رنجوندمش. اونم داره وبلاگش خاک میخوره.مثل همه شماهایی که ههههههههههههههههههههههگذاشتید رفتید و دیگه پشت سرتونم نگاه نکردید.... من از هیچ کدومتون نمیگذرم.از هیچ کدومتون. یعنی هیچ کدومتون دلتون واسه دنیایی که اینجا ساختیم تنگ نمیشه؟چجوری ممکنه آخه.!!!! منم بالاخره یه روز از اینجام آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : خاطرات,خاطرات یک خون آشام,خاطرات آمپول زدن تینا,خاطرات تنبیه بدنی,خاطرات کودکی,خاطرات يوتاب,خاطرات خون آشام,خاطرات شیاف گذاشتن,خاطرات ختنه,خاطرات شمال, نویسنده : 2enrique005 بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

سلام.چقدر این کلمه برام اینجاغریبه شده...سلام فکرشونمیکردم دوباره یه روز بیام اینجا و دوباره بنویسم.یعنی دوباره این دفترهزاربرگو خط خطی کنم ولی خب کجای این دنیاحساب کتاب داره که بخاد حال وروز من یکی، داشته باشه. بگذریم. خیلی دلم واسه همتون تنگ شده.میدونم دیگه کسی این نیست که دل تنگیه منوحس کنه. ولی خب اینم واسه دل خوشیه خودمه.باورتون میشه که داریم میریم توسال 95؟؟؟عمروبلاگم دیگه داره5ساله میشه.کاش خودمم توی 5سالگی بودم.کاش. ازحال واحوال این روزام اگه جویا باشید، بایدبگم توی رکوداحساسی هستم.یعنی خیلی وقته.خودموباادامه تحصیل فعلاسرگرم کردمو دارم واسه آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

این روزا دیگه همه واسه ثبت خاطراتولحظاتشون دست به قلم میشن یا به هرشکلی بالاخره از اتفاقات روزمره شون نت برداری میکنن.حالا یا از ترس فراموشی یا اینکه احساس میکنن دیگه روزی میرسه که خاطرات خیلی راحت محومیشه... واقعیتش منم فکرکردم باید بعضی از لحظات زندگیمو حتما ثبت کنم.حالاچه خوب و چه بد. البته من بایداین مطلب رو توی دوقسمت میذاشتم.ولی خب عیب نداره.چون قسمت اولش که شروع خوندن واسه ارشد بود رو توی دست نوشته های کاغذیم ثبت کردم. این قسمت رو گفتم اینجاهم بذارم که وبلاگم ازم کینه به دل نگیره.چون بالاخره من عاشق نوشتنم اونم توی کاغذ.شایدواسه همینم هست که کل آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : صفحه ای از قران,حذف صفحه ای از pdf,خرید گاز صفحه ای از بانه, نویسنده : 2enrique005 بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

هرروز میگذرد و زمان مثال اسبی وحشی که هیچ لگامی توانایی مقابله اش را ندارد، میتازد.

و اما حال و احوال این روزهای من.

دیگر غصه و شکوه را کنارگذاشته ام.

دیگر خاطراتم را درهمان گذشته چال کرده ام.

دیگر هیچ حال بدی ، زورش به من نمیرسد.

این روزها، پر از تغییراتی هستم که سالها همراهم بودند و دیگر نیستند.

آری، آئین این مرد دیگر روشنی است.هم آغوشی با نور است.

آری، انقلاب افکارم دیدنیست.

آئین یک مرد ...
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 116 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11

هماهنگ کردند دوستانی از جنس دوست برای سفری به شمال وطنم باتمام ناآشنایی هایی که در این سفرمیبود، تن به حال و احوال خاکستری اش دادم. شکرخدایی را که مرا خوش سفر آفرید... جای تمام دوستان خالی. بسیاربسیار فیض بردیموو خستگی هارو در ساحل آرامش دفن کردم دوس داشتم متفاوت مسافرجاده ای پراز توده های سردوپرازاحساس باشم. و سپاس تمام محبتش را که بر من تمام کرد و باحالی خوب به پایان رساندیم این سفره بی قاعده را. تنها غمی که برشانه هایم سنگینی میکرد، بی مهری انسانهایی بود که طبیعت بی نظیرشمال وطنم را بابی فکری هایشان خط خطی کرده بودندو میکردند... این هم بماند بر دفتر آئین یک مرد ...ادامه مطلب
ما را در سایت آئین یک مرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2enrique005 بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:11